.
صفحه اصلي آرشيو جستجو پيوند ها تماس با ما
 
آخرین عناوین
امر‌به‌معروف و نهي‌ازمنکر در جامعه امروز
 دکتر سيد عباس نبوى

با حجت‌الاسلام و المسلمين دکتر سيد عباس نبوى

آن‏قدر موضوع پيشنهادى بديهى و روشن بود كه احساس مى كرديم بيشتر كليشه‏اى است تا جذاب و نو. ولى قدرى تأمل در اوضاع نابهنجار اطراف جامعه و بعضا دانشگاه كافى بود تا يادآورى كند كه گرچه به تعداد موهاى سر اين بحث را شنيده‏ايم چيزى در عمل عايدمان نشده و در عمل عمدتا سردرگم و شايد هم ترسو ظاهر شده‏ايم. كجاى كار اشكال دارد؟ قرار شد با يكى از عزيزان كه به اين موضوع پرداخته و دغدغه‏اش بود مصاحبه‏اى كنيم. دوستانه تا شايد به حل اين مشكل كمكى كند. حجت‌الاسلام و المسلمين دکتر سيد عباس نبوى آشناى خوانندگان، هستند. اين بار از ايشان خواسته‏ايم در باب امر به معروف و نهى از منكر و ربط آن با جامعه روز به سئوالات ما پاسخ دهند.

«كنتم خير امة...» شما اگر امر به معروف و نهى از منكر كنيد بهترين امت خواهيد بود. اين امر به معروف و نهى از منكر چيست كه اين قدر بر سعادت امت‏ها تاثيرگذار است. از سوى ديگر اگر امت و جامعه خودمان را در نظر بگيريم چندان نشانه‌ها‌يى از خير امه نمى‏بينيم. آيا اين نشان از آن دارد كه امر به معروف و نهى از منكر به درستى در جامعه ما اتفاق نمى‏افتد. اگر چنين است و احتمالا اين امر حقيقت دارد مشكل‏اش از كجاست؟ آيا مفهوم اين موضوع را نفهميده‏ايم و يا اين كه در پياده سازى آن دچار معضل شده‏ايم، و يا شايد مشكل ديگرى در كار است كه تحقيق اين آموزه دينى را ناموفق كرده است. در اين بحث به بررسى هر يك از اين موارد مى‏پردازيم و سعى مى‏كنيم اين موضوع را از جنبه‏هاى مختلف ببينيم. اين كار را با نگاه به خاستگاه مفهوم اين آموزه آغاز مى‏كنيم.
در مورد مفهوم و ريشه‏هاى بنيادى امر به معروف و نهى از منكر، آيات متعددى در قرآن كريم و روايات زيادى از ائمه معصومين موجود است و به همين جهت در اين مورد با فقر مفهومى مواجه نيستيم، بالعكس با غناى مفهومى مواجه‏ايم. تعبير قرآن كريم آن است كه: «لتكونو امة وسطا» و يا در جاى ديگر مى‏فرمايد «... منكم امة يدعون الى...» از ميان شما بايد دسته‏اى امربه معروف و نهى از منكر كنند. آيات از اين دست فراوانند و اينها پيكره بنيادى آن را مى‏سازند. در مسائل فقهى ما هم فقها، يك كتاب مستقل به اين موضوع اختصاص داده‏اند. البته اين استقلال به شيعه ندارد و تمام فرق اسلامى كه داراى فقه بيرون هستند كتابى مستقل در اين باب دارند. حال چه دليلى داريم استنباطى كه علماى اسلامى از اين مفهوم كرده‏اند اشتباه نيست؟ واقعيت اين است كه يك موضوع فقهى اينطور نيست كه يك دفعه در يك زمان خاص از يك فقيهى صادر شود، بلكه در طول تاريخ فقهاى بسيارى روى آن موضوع بحث كرده‏اند و نظر داده اند، از طرف ديگر در فرق گوناگون اسلامى آنهايى كه فقه مدرنى دارند هيچ آموزه‏اى ديده نمى‏شود كه تعبيرات آنها از يك موضوع تفاوت عمده‏اى داشته باشد، مثلا امرى در يكى از فرق واجب شده باشد ولى در ديگرى جايز نباشد. ممكن است در بعضى مصاديق و وجوه عارضى اين اتفاق بيفتد مثلا همه مذاهب اسلامى اعتقاد دارند كه وجود شرك در عملى مبطل آن است. حال عالمان سنى مى‏گويند در نماز نبايد از مهر استفاده كنى كه چيزى اضافه بر سجده تحميل مى‏كند و عالمان شيعه مى‏گويند كه اين مهرها خاك است و چيز اضافه‏اى نيست، در هر حال در اصل موضوع توافق جامعى وجود دارد. با اين تفصيل درباره امربه معروف و نهى از منكر همگى متفق القول آن را از واجبات اسلام دانسته و شرايط و دقايق آن را ذكر كرده‏اند. حال با توجه به تعدد فرق و علماى بسيار فقه در طول تاريخ بعيد و حتى غيرممكن است كه اين آموزه اشتباه استنباط شده باشد چون راه به صورت تخصصى طى شده و اشتباهى در استنباط رخ نداده است.
اگر در شناسايى مفهوم اشكالى نيست پس چه باعث مى‏شود آموزه دينى كاركرد اصلى خود را در جامعه پيدا نكند. براى اين كار نياز به نفوذ به لايه‏هاى عميق‏ترى از معرفت دينى داريم. دست شيعه در لايه‏هاى اصلى پشتوانه‏هاى معرفتى دستش پر است برخلاف بقيه فرق اسلامى كه در پشتوانه‏هاى اين امر دچار تناقض مى‏شوند. دليلش هم آن است كه امر به معروف و نهى از منكر را در ارتباط با سه موضوع مهم «خير، عدالت و عدم افراط و تفريط» بيان مى‏كند اين برمى گردد به مبانى كلامى ما. و به همين دليل است كه اگر دستوريى از دستورات اسلامى به نحوى استنباط بشود كه در اغلب موارد بى عدالتى را ترويج كند. به اعتقاد شيعه اسلامى نيست، يعنى كسى كه اين دستور را استنباط و استخراج كرده، اشتباه كرده است. نمى‏شود دستورى اسلامى باشد ولى كاركرد عمده‏اش ضد خير و ضد ارزش باشد. پس اگر مى‏بينيم كه سازمانى شكل مى‏گيرد تا امربه معروف و نهى از منكر كند، ولى نتيجه خيرى در كارهايش حاصل نمى‏شود در تفكر شيعه برخلاف نظر اهل سنت كه عدالت و خير را همانى مى‏گيرند كه استنباط كرده‏اند و اين دو امر مهم و لذاتى واصل نمى‏دانند، كارش اسلامى نيست و بايد مشكلش حل شود.

سه دسته مشكل براى اين امر مطرح مى‏شود، دسته اول مشكل در مفهوم آموزه است كه همانطور كه گفته شد، درست استنباط شده و احتمال خطا در آن بسيار كم است. دسته دوم مشكل‏ها آن است كه شايد ظرف زمان و جامعه توانايى خوب اين آموزه دينى را ندارد، دسته سوم هم شامل اين مى‏شود كه گاهى هم آموزه درست استنباط مى‏شود و هم ظرف جامعه قابليت پذيرايى از آن را دارد ولى باز هم آموزه ناكام مى‏ماند. اين بار مشكل از روش‌ها‌يى ناشى مى‏شود كه براى پياده سازى آموزه در جامعه از آنها استفاده مى‏شود. بين دو دسته دوم و سوم كدام جايگاه مهمترى در بحث ما دارند؟
فرض كنيم ظرف جامعه ما كوچك است و قابليت دريافت آموزه‏هاى دينى را در مرهله اول ندارد.
اگر به نكته‏اى ايشان را دعوت كنى، سريع موضع مخالف مى‏گيرند و اگر ايرادى از ايشان را نمايان كنى به خصومت برمى‏خيزند. خوب آيا اين دليل مى‏شود كه آموزه را ترك كنيم. عقل سليم اين را نمى‏گويد بلكه حتى محكوم‏كردن ظرفيت جامعه را هم كار درستى نمى‏داند. نديدن كاستى‏ها و ضعف جامعه و اعمال آموزه‏ها بدون در نظر گرفتن كاستى‏هاى آن كارى است نامناسب. اعمال فشار ظاهرى براى جبران كمبود ظرفيت جامعه امرى غلط است و نه تنها موجب نمى‏شود آموزه‏هاى اسلامى به جريان بيفتد، بلكه فشار بر ظرفيت جامعه، روى ديگر سكه‏ى بى‏ارزش تلقى كردن آموزه‏هاى اسلامى است. چرا كه ظرفيت غير پذيرنده بعد از فشارى كه جهت تحميل آموزه‏هاى دينى مى‏بيند، شروع به تمسخر و استهزاى آن مى‏كند.
از اين‏جا به بعد كم‏كم گير كار مشخص مى‏شود. بايد سراغ روش‏ها برويم. خوب است بدانيم كه تاكنون توسط علماى اسلامى به اين مطلب به صورت يك علم تئوريزه شده پرداخته‏اند، براى مثال اگر ما روى مباحثى مانند منطق كار كرده‏ايم و آن را به خوبى پيش برده‏ايم و از آن ابزارى براى درست انديشيدن ساخته‏ايم، آيا به همان شكل هم ابزارى از دل آموزه‏ى امر به معروف و نهى از منكر درآورده‏ايم كه اولا به وسيله‏ى آن بتوانيم شرايط مختلف را از هم تمايز دهيم و هم اينكه در اين شرايط بهترين روش را براى پياده‏سازى آموزه به كار گيريم؟ متاسفانه بايد بگويم نظريه و تئورى‏هايى كه بتواند ابزار امر به معروف و نهى از منكر را به ما بدهد، مانند بسيارى از مواردى كه مفاهيم پايه‏اى آن‏ها را در آموزه‏هاى دينى داريم، وجود ندارد. اين مباحث در حد همان مباحث فقهى باقى مانده است. اين مباحث احكام خاص وضعيت‏ها را بيان مى‏كند اما چگونگى و روش برخورد با وضعيت را نشان نمى‏دهد. مثلا در باب امر به معروف و نهى از منكر در فتاوا آمده كه اول با با زبان مناسب و سپس درجه به درجه بالا رفته تا برسيم به آن زبان مواجهه و مقابله با تحقق منكر. كليت و وضعيت‏ها بيان شده، در واقع، جنبه‏ى بايدى آنها بيان شده اما از جنبه‏ى چيستى و چگونگى آن‏ها بحثى به ميان نيامده. لذا اين‏ها از سنخ مباحثى‏اند كه در حوزه‏ى رفتار اجتماعى، به هيچ وجه به آنان پرداخته نشده است. عين همين مطلب را درباره‏ى حج مى‏توان ديد. پس نياز به يك چهارچوب نظرى تئوريك براى اين امر است. براى شروع چگونه بايد عمل كرد؟ سر خطهاى اصليى كه بايد اين چهارچوب به مدد آن‏ها ساخته شوند چيست؟ نگاه به چند نكته‏ى دقيق فضاى ذهنى ما را براى اين كار روشن مى‏كند.
 

اولين نكته در باب روش‏شناسى امر به معروف و نهى از منكر، تمايز قائل شدن بين همين دو بخش است. امر به معروف هيچ زمانى به عنوان يك امر تحميلى و اجبارى و دستورى، نتيجه‏اى داشته باشد. الزام و تحميل در امرى كه تنها با اراده‏ى مثبت و ايجابى خود ميسر مى‏شود كاملا اشتباه است. ما نمى‏توانيم و نبايد افراد را مجبور به انجام فعل نيك كنيم، خود فرد بايد در مورد آن با ميل و رغبت در مورد آن اراده كند. با اين گزاره معلوم مى‏شود كه اگر كسى نماز نمى‏خواند، نمى‏توانيم با اجبار نمازخوانش كنيم. ولى در نهى از منكر اينگونه نيست. مثلا اگر يك شخصى مرتكب فسق و فجورى شد، ما مى‏توانيم با الزام جلوى وى را بگيريم و نگذاريم كه منكر حاصل شود. پس فقط نهى از منكر است كه مى‏تواند با الزام و اجبار تحقق پيدا كند و نه امر به معروف. آن‏هم نه خود منكر بلكه ابزارهايى كه مى‏تواند منجر به منكر شود. حال در مورد هر ابزارى بايد بررسى شود كه اين الزام تا چه حد از اعتبار و درستى برخوردار است.
 

 نكته‏ى دومى كه توجه به آن بسيار مهم است، اهميت رتبه‏بندى شده‏ى  آموزه‏هاى اسلامى و يا درجه‏ى اهميت آن‏ها نسبت به هم است. اين دقيقا چيزى بود كه حضرت امام(ره) در يك نگاه فلسفى، كلامى، فقهى در دوره‏ى انقلاب اسلامى به آن پرداختند و اين قبلا در فتاوى فقها به صورت جدى به چشم نمى‏خورد. فرض كنيد بخواهيم در مورد منكراتى كه اتفاق مى‏افتد عكس‏العمل نشان دهيم. نهى از منكر كنيم. آيا همه‏ى منكرات در يك درجه و رتبه‏اند؟ آيا ما بين يك رفتار نامناسبى كه خلاف موازين شرعى است ولى در حوزه‏ى رفتار فردى مسلمان مى‏گنجد و رفتارى ديگر كه جنبه‏هاى گسترده‏ى اجتماعى دارد و تأثيرات آن واضح‏تر است و براى قشر وسيعى تعيين تكليف مى‏كند تفاوتى قائل نيستيم و در صورت انجام منكر به يك صورت عمل مى‏كنيم. مثال روشن آن تفاوت يك منكر مانند تراشيدن ريش و منكر ديگر مانند جاسوسى براى بيگانگان است. در اولى منكر به جهت زيرپاگذاشتن امرى است كه به نظر عموم فقهاى مشهور شيعه، به احتياط واجب جايز نيست و فتواى آن از سنخ فتواى احتياطى است و ديگرى منكرى است بديهى كه اصلا نياز به فتوا ندارد آن‏قدر كه بين و آشكار است. پس حتما مواجهه با منكر و عكس‏العمل آن در هر يك از دو مورد متفاوت است. امام(ره) در كتاب امر به معروف و نهى از منكر خود اينگونه آورده‏اند كه اين امر اقدامى است متناسب با ارزش خود موضوع. خوب است نوع عمل امام را با توجه به همين نظرى كه دارند ببينيم. در دوران رهبرى ايشان بعضا خبر مى‏آوردند كه معاون فلان وزير، ريش خود را مى‏تراشد، چه برخوردى با او بكنيم. امام توجيه مى‏آوردند و مى‏گفتند كه خوب است مسائل فقها به ايشان گفته مى‏شود ولى شايد ايشان از شخصى تقليد مى‏كنند كه اين امر را غير مجاز ندانسته. گويى كه امام از آن شخص دفاع مى‏كنند. اين را مقايسه كنيد با مسجدى‏هاى بسيارنمازخوان سجاده آب‏بكشى كه كه در مواجهه با دين افراد، شديد يرخورد مى‏كردند ولى در زمان شاه، عليرغم استبدادى بودن حكومت، روششان مبتنى بر ابراز ارادت بود. امام(ره) به شدت در مقابل اين‏ها ايستاد و با آن‏هامقابله كرد. ايشان در تحريرالوسيله اينگونه آورده‏اند:«زمانى كه تسلط كفار برمسلمين حاصل شود، مسلمانان بايد اين سلطه را بردارند و نهى از منكر كنند و جلوى ايشان بايستند«و لو بلغ ما بلغ» به هر جايى كه مى‏خواهد كشيده شود و حتى اگر قرار است همه‏ى آدم‏ها شوند.» يعنى در مقابل يك مسئله، امام حاضر است خون‏هاى بسيارى فدا شود؛ در مقابل در مسئله‏اى ديگر امام حتى حاضر نيستند كه زخم زبانى به شخص منتقل شود كه او ناراحت شود.

بعد ديگر از اين مسئله بخصوص در رخداد منكرات، شاكله ارتباطى و سوگيرى و جهت‏گيرى منكرات است. هم بحث كلامى است و هم جامعه شناختى ما دو نوع بدحجابى داريم، يك نوع بدحجابى اهمال‏گرايانه، يك نوع بدحجابى سكولار و دين ستيزانه. خيلى هم نمى‏شود در وهله اول گفت كه اين از كدام نوع است. سريع قابل تشخيص نيست، بايد بررسى شود - بدحجابى اهمال گرايانه ناشى از تراكم انسانها در زندگى جديد و شلوغى و مقتضاى كار و آمد و شد خانمها در عرصه كار و از اين گونه موارد است. لباسى براى خود تهيه مى‏كنند، از صبح تا شب هم مشغول كارند توى اين شدت كار به طور طبيعى جابجايى در لباس اتفاق مى‏افتد و دچار بدحجابى مى‏شود، اينگونه افراد اين طورند كه وقتى از خانه بيرون مى‏آيند و خود را براساس موازين دينى استاندارد مى‏كنند. اما استاندارد لب مرز، يعنى اگر حجابى در نظر گرفته با كمترين حركت در اتوبوس و مينى بوس و تاكسى اين حجاب مى‏تواند جابجا شود، اين بدحجابى يك ايراد به آن وارد است و آن اين كه شما چرا لباستان را بهتر نمى‏گيريد، چرا محكم‏تر و مرتب‏تر لباس انتخاب نمى‏كنيد تا براساس كمى جابجايى دچار گناه نشويد، دچار منكر و گناه شويد. اگر استاندارد مى‏گيرد، آن استاندارد را بالا بگيريد به تعبيرى. استاندارد  بگيريد! كه اين استاندارد با قدرى روزمرگى مشكلى پيدا نكند. پس اين بدحجابى انتقاد بر آن وارد است ولى به همين مقدار. اما شخصى به آموزه دينى معتقد است، يك مقدارى تلاش سست اى هم براى پايبندى به آن مى‏كند، ظاهرا دچار يك لغزش‌ها‌يى مى‏شود. اين يك درجه از منكر است، يك درجه منكر يك بدحجابى استاندارد شده است، اصلا شخص از ابتدا برنامه‏اى را در طول زندگى خود ريخته كه فضاى اجتماعى را آلوده كند و اين آموزه دينى را زير پا بگذارد، اين جا هم دو سطح برخورداست و دو روش و دو صف مواجه وجود دارد. شناسايى آن هم كار بسيار مشكلى است. به راحتى قابل تشخيص نيست ولى پشتوانه نظرى كلامى و حتى فقهى بر ما مى‏گويد كه برخورد با اين دو پديده متفاوت است. البته به لحاظ جامعه شناختى مى‏توان مطالعاتى را انجام داد، كه مثلا دسته اول يك شاخصه‌ها‌يى را از خود نشان مى‏دهند، براى مثال اولا آنها هميشه منكرند كه بدحجابند، مدعى اند كه اين بدحجابى كه اتفاق افتاده يك امر دائمى نبوده. همين لحاظ اتفاق افتاده و ديگر هم نمى‏افتد. با اصل بدحجابى آن براساس سير زندگى مخالفند، ثانيا هميشه سعى مى‏كنند با يك استانداردهايى ولو ضعيف خود را تنظيم كنند. ثالثا در حوزه‏هاى رفتارى ديگر به نوعى هم بستگى‏هاى خودشان را با موازين دينى حفظ مى‏كنند. البته آنجا هم ممكن است شل‏گيرى‌ها‌يى باشد ولى در بعضى مواقع كاملا خود را حفظ مى‏كنند مثلا داريم  بدحجابى‏هاى ناشى از محيط كار كه شخص در حوزه‏هاى ديگر التزامشان به آموزه‏هاى دينى قوى است، اين بخش عمده‏اى از بدحجابى‏هاى ما را تشكيل مى‏دهد مثلا هيچ زمان مرتكب شرب خمر نمى‏شود، نمازش و يا روزه‏اش فوت نمى‏گردد. حتى در پرداخت خمس و زكات هم ملتزم است. ولى در دسته دوم به عنوان يك دهن كجى به آموزه‏هاى دينى طورى همبسته مى‏شود با بقيه رفتارها كه در اكثر حوزه‏هاى ديگر آموزه‏هاى دينى توسط شخص زير پا گذاشته مى‏شود، معلوم است كه اين دو در يك رتبه نيستند.
  
آن‏چه كه تاكنون از آن صحبت شد، شناسايى نوع عمل معروف و يا منكر و طبقه‏بندى آن‏ها بود. اينكه مشخصات آمران به معروف و ناهيان از منكر و نحوه‏ى عملكرد ايشان چه بايد باشد و همچنين آسيب‏شناسى حركت‏هايى كه در مورد جمهورى اسلامى اتفاق افتاده. موضوعاتى است كه به آن خواهيم پرداخت.


استفاده از اين خبر فقط با ذكر نام شمال نيوز مجاز مي باشد .
ایمیل مستقیم :‌ info@shomalnews.com
شماره پیامک : 5000592323
 
working();

ارسال نظر :
پاسخ به :





نام : پست الکترونیک :
حاصل عبارت روبرو را وارد نمایید :
 
working();

« صفحه اصلي | درباره ما | آرشيو | جستجو | پيوند ها | تماس با ما »
هرگونه نقل و نشر مطالب با ذكر نام شمال نيوز آزاد مي باشد

سامانه آموزش آنلاین ویندی
Page created in 0.315 seconds.